مطالب جدید وینکسی

winx stellajon

وینکس جان

مطالب جدید وینکسی

                                           

مرسي

اينم آرم وبم:


کد:

اين لوگومه.

 

این نشان یا بهتره بگم امضامه:

                                     
 

 
 

 

بفرمایید:

 

سفارشات دخی               سفارشات دخی

 

سفارشات دخی              
سفارشات دخی



سفارشات دخی         سفارشات دخی



سفارشات دخی                  سفارشات دخی


 
سلام دوستاي وينكسي!

به درخواست يكي از دوستام عكس وسايل وينكسي خودمو آوردم

نبينين از دست رفته

نظرم فراموش نكنين لطفا

حالا بدويين برين ادامه مطلب

برين ديگه!

اين عكسو ميذارم اينجا ولي بقيش تو ادامه مطلبه

 




اينم اتاقش



اتاق استلا

کتابخانه ای جادویی

 
 

 

تاج یا کلاه

مجله ی ستارگان


 

و چمدان حیوانات

بالش های رنگارنگ

داستان وینکسی :
 

بلوم و استلا و لایلا و موزا وفلورا وتکنا با هم به یک جای یخی که قصرتریکس یا دشمناشون اونجا بود برن اما تو راه که برای استراحت ایستادن بلوم توی یک چاله ی بزرگ افتاد و جلوتر رفت یک دفعه چشمش به یک در بزرگ افتاد و در رو باز کرد یک سالن بزرگ رو دید که خیلی هم زیبا بود فوری برگشت و به دوستاش قزیه رو گفت بعد دوستاش هم پایین اومدن و به قصر رفتن که یک دفعه یک فرشته ی زیبا اومد و گفت بیاین تا اینجا رو بیشتر بهتون معرفی کنم بعد گفت بلوم تو جلوتر بیا بلوم گفت تو منو از کجا میشناسی فرشته گفت بهت میگم بعد تمام اون قصرزیبایی که زیر برف بود درخشید وبه حالت اولش برگشت بعد اون فرشته یک تاج رو به بلوم نشون داد و گفت:«موضوع از اونجایی شروع میشه که تو به دنیا اومدی و دشمنان به این جا حمله کردند و مادرت تو رو به من داد تا به وسیله ی جادو تو را به قسمت دیگری از دنیا ببرم.من برای این که کسی منو تو رو نبینه به کنار دیوار ی رفتم و جادویی کردم که تو تبدیل به پری آتش شدی و به قسمت زیبایی از دنیا رفتی . حرف فرشته تموم شد و بلوم اشک از چشماش جاری بود تاج رو روی سرش گذاشت(خداییش قشنگ تر شده بود)همون موقع دشمنان حمله کردن و بلوم شون نتونستن زیاد از خودشون دفاع کنن چون خسته بودند .یک دفعه یک جت پایین اومد اونایی که بیرون اومدن (برندون تیمی اسکای )بودن اونا کمی سر دشمنا رو گرم کردن تا بلوم شون استرا حت کنن بعد باهم همه ی لشگر دشمنان رو از بین بردند بعد هم یک غول اومد تکنا حسار الکتریکی دور غول کشید و فلورا شکوفه های گوشت خار رو به طرفش پرت کردو استلا کمی اونو زخمی کرد وموزا با گذاشتن موسیقی بلند کار اونو یکسره کرد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:14 ] [ استلاجون ] [ ]